یا ضامن اهو

یه حدیث دیدم از پیامبر ص که فرموده بود :

آسانترين كشش هاي مرگ مانند صد ضربت شمشير است . ( كنز العمال ، ج 15 ، ص 569 ، ح 42208 )

من که سه شب پیش مادر بزرگم به رحمت خدا رفته بود خیلی ناراحت شدم و رفتم تو فکراما بعدش دل خودمو خوش کردم به این وعده امام رضا ع که فرمودن :هر که مرا در دیار غربت زیارت کند، روز قیامت من در سه جا به داد او می رسم و از هراسها و سختیها آنها نجاتش می دهم؛ در وقتی که نامه های اعمال از راست و چپ پراکنده شوند و در هنگام گذشتن از صراط و در موقع سنجیدن اعمال (میزان)(عیون اخبار الرضا، ج2، ص 255.)

امیدوارم امام رئوفم زائرشو تنها نذاره .

خدا را با قلبت بخوان

پیامبر خوبی ها صلی الله و علیه و آله و سلم

ادعوا الله وأنتم موقنون بالاجابة واعلموا أن الله لا يستجيب دعاء من قلب غافل

خدا را بخوانيد و به اجابت دعاي خود يقين داشته باشيد و بدانيد كه خداوند دعارا از قلب غافل بي خبر نمي پذيرد .

كنز العمال ، ج 2 ، ص 72 ، ح 3176

در سمت توام

دلم باران

دستم باران

دهانم باران

چشمم باران

روزم را با بندگی تو پاگشا می کنم

هر اذانی که می وزد پنجره ها باز می شوند

یاد تو کوران می کند

هر اسم تو را که صدا می زنم

ماه در دهانم هزار تکه می شود

کاش من همه بودم

با همه دهان ها تو را صدا می زدم

کفش های ماه را به پا کرده ام

دوباره عازم توام

تا بوی زلف یار در آبادی من است

هر لب که خنده ای کند از شادی من است

زندگی با توست

زندگی همین حالاست...

 

محمد صالح اعلا

در حسرت یک یارب

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
 پُر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
 وندر این بازی شکستم داده ای

نیشتر عشقش به جانم می زنی
 دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
 من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عا قل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می زنی
 در حریم خانه ام در می زنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

مرتضی عبداللهی

رزق محرم

وقتی خدا کتیبۀ ماتم درست کرد

از فاطمیه رزق محرم درست کرد

با اشک در عزای تو تسنیم و سلسبیل

با گریه بر حسین تو زمزم درست کرد

با ریشه های چادر پر وصلۀ شما

از خود به خلق رشتۀ محکم درست کرد

اول بنا نداشت فلک این چنین شود

اما به احترام شما خم درست کرد

از گرد پشت پای توکل وجود را

حور و پری فرشته و آدم درست کرد

تنها نه کرسی و قلم و عرش و فهم هم

ارواح انبیاء معظم درست کرد

شرح همان روایت لولاک واضح است

این که تو را نگینی خاتم درست کرد

یک گوشه از حیای تو را جبرئیل برد

چندی گذشت حضرت مریم درست کرد

در انتهای خلقت تو گفت فاطمه

مثلت نساخته و نخواهم درست کرد

یاسر حوتی

گیسو به هم مریز

ای راز آسمانی خورشید مرتبت
گیسو به هم مریز إذا الشمسُ کوّرت
ای بی کرانه، ای پر از ابهام، ای بزرگ
دریا صفت، کویر صفت، آسمان صفت
هنگامه ی بهار جهان با تو دیدنی است
بی تو نه من نه عشق نه دنیا نه آخرت
گیسوی تو قیامت کبری است مهربان
چشمان تو نهایت دنیاست عاقبت
بر من که می رسی کمی آهسته تر برو
دستم نمی رسد به بلندای دامنت
مهدی جهاندار

پیری، بر این جوانی من گریه می‌کند

گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند
بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند
از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست
مهمان به میزبانی من گریه می‌کند
از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست
بازو به ناتوانی من گریه می‌کند
گل‌های من هنوز شکوفا نگشته‌اند
شبنم به باغبانی من گریه می‌کند
در هر قدم نشینم و خیزم میان راه
پیری، بر این جوانی من گریه می‌کند
گردون، که خود کمان شده، با چشم ابرها
بر قامت کمانی من گریه می‌کند
این آبشار نیست که ریزد، که چشم کوه
بر چهره‌ی خزانی من گریه می‌کند
فردا مدینه نشنود آوای گریه‌ام
بر مرگ ناگهانی من گریه می‌کند

حاج علی انسانی

دلم هوای شما کرده بی هوا مادر

از ما که گذشت ، مادری را دیگر

در خانه به پیش چشم دختر نزنید

حلوای تر

به یاد ماندنی ترین جملات مقام معظم رهبری در سال 90 به انتخاب کاربران سایت خامنه ای دات ای آر:


رتبه اول: من همین جا به این مناسبت، این جمله را عرض بکنم: حکام بحرین ادعا کردند که ایران در قضایاى بحرین دخالت میکند. این دروغ است. نه، ما دخالت نمیکنیم. ما آنجائى که دخالت کنیم، صریح میگوئیم. ما در قضایاى ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجه‌اش هم پیروزى جنگ سى و سه روزه و پیروزى جنگ بیست و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتى، هر گروهى با رژیم صهیونیستى مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش میکنیم و هیچ ابائى هم از گفتن این حرف نداریم. این حقیقت و واقعیت است. اما اینکه حالا حاکم جزیره‌ى بحرین بیاید بگوید ایران در قضایاى بحرین دخالت میکند، نه، این حرف درستى نیست؛ حرف خلاف واقعى است. ما اگر در بحرین دخالت میکردیم، اوضاع در بحرین جور دیگرى میشد!
۱۳۹۰/۱۱/۱۴خطبه‌های نماز جمعه تهران

رتبه دوم: ما امروز در شرائط شِعب ابى‌طالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم.
۱۳۹۰/۱۰/۱۹بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز ۱۹ دی

رتبه سوم: هم آمریکا بداند، هم دست‌نشاندگانش بدانند، هم سگ نگهبانش رژیم صهیونیستى در این منطقه بداند؛ پاسخ ملت ایران به هرگونه تعرضى، هرگونه تجاوزى، بلکه هر گونه تهدیدى، پاسخى خواهد بود که از درون، آنها را از هم خواهد پاشید و متلاشى خواهد کرد.
۱۳۹۰/ ۸/۱۹بیانات در دانشگاه افسرى امام على (علیه‌السّلام)

حرف سفر

بايد بري؛ نه ! محض رضاي خدا نگو
دق مي كنم بدون تو، اين جمله را نگو

زهرا بمان و زندگي ام را به هم نريز

سنگ صبور من! نرو از پيشم اي عزيز

باور نمي كنم كه دلم را تو بشكني
با رفتنت به زخم غرورم نمك زني

زهرا شب عروسي مان خاطرت كه هست؟
مهريه ي زلال و روان خاطرت كه هست؟

يادت كه هست قول و قراري كه داشتيم!؟
يك روح واحديم ؛ شعاري كه داشتيم

اي دل خوشي ِ زندگي ام! مي شود نري
از حال و روز من، كه شما با خبرتري

گريه نكن محدثه ، غمگين نكن مرا
با رفتنت غريب تر از اين نكن مرا

خاتون من! قلندر خوبي نبوده ام
من را ببخش؛ شوهر خوبي نبو ده ام

با درد ِ دنده هاي ِ شكسته جدال كن
تقصير دستِ بسته ي من شد حلال كن

دلگرمي علي! به نظر زود مي روي!؟
نه سال شد فقط ،چقدر زود مي روي!

بعد از تو فيض هاي خدايي نمي رسد
فرياد مرتضي كه به جايي نمي رسد

زهرا بمان و چهره ي غم را عبوس كن
زهرا بمان و زينب مان را عروس كن
غصه به كار دل گره  ي كور مي زند
خيلي دلم براي حسن شور مي زند

زهرا نرو، كه بغض بدي در گلوي توست
دامادي حسين و حسن آرزوي توست

حالا كه اعتنا به قسم ها نمي كني
فكر حسين تشنه لبت را نمي كني!؟

ديدي كه رنگ از رخ مهتاب مي پرد
شبها حسين تشنه لب از خواب مي پرد

در باغ ميوه هاي دلت، سيب نوبر است
اين كربلايي از همه شان مادري تر است

حرف از سفر زدي و تبسم حرام شد
پيراهن حسين شنيدم تمام شد

باشد برو-قبول- علي بي پناه شد
باشد قرار بعدي مان قتلگاه شد

باشد برو كه كرببلا گريه مي كنيم
با هم كنار طشت طلا گريه مي كنيم

وحید قاسمی

کی شود تا انتقام سیلی .....



من از کوچه های تنگ که می گذرم

دلم خیلی برایت تنگ می شود!

وبلاگ حسینیه دل

هیچ یادت هست ؟

باز کن پنجره‌ها را که نسيم
 
روز ميلاد اقاقي ها را
 
جشن مي گيرد
 
و بهار
 
روي هر شاخه کنار هر برگ
 
شمع روشن کرده است
 
همه چلچله ها برگشتند
 
و طراوت را فرياد زدند
 
کوچه يکپارچه آواز شده است
 
و درخت گيلاس هديه جشن اقاقي ها را
 
گل به دامن کرده است
 
باز کن پنجره‌ها را اي دوست
 
هيچ يادت هست
 
که زمين را عطشي وحشي سوخت؟
 
برگ ها پژمردند
 
تشنگي با جگر خاک چه کرد؟
 
هيچ يادت هست؟
 
که توي تاريکي شب هاي بلند
 
سيلي سرما با تاک چه کرد؟
 
با سر و سينه گل هاي سپيد
 
نيمه شب، باد غضبناک چه کرد؟
 
هيچ يادت هست؟
 
حاليا معجزه باران را باور کن
 
و سخاوت را در چشم چمن زار ببين
 
و محبت را در روح نسيم
 
که در اين کوچه تنگ
 
با همين دست تهي
 
روز ميلاد اقاقي ها را
 
جشن مي گيرند
 
خاک جان يافته است
 
تو چرا سنگ شدي؟
 
تو چرا اين همه دلتنگ شدي ؟
 باز کن پنجره را
 
و بهاران را
 
باور کن

فریدون مشیری