بايد عاشق باشي تا بفهمي

 
استاد دانشگاه بود، آنقدر مرخصي مي‌گرفت كه مي‌شد گفت تقريبا يك هفته درميان نمي‌آيد و وقتي مي‌آمد يا دور چشمش كبود بود يا دستش را گچ گرفته بود يا پايش مي‌لنگيد يا سخت نفس مي‌كشيد و با هر دم و بازدم، خطي عميق از درد، ميان ابروهايش پررنگ مي‌شد كه نشان مي‌داد باز هم يكي از دنده‌هايش شكسته است و او آن را در هر نفس، به ياد مي‌آورد.

يك روز مي‌گفت از پله‌ها افتاده، يك روز مي‌گفت زمين خورده، يك روز مي‌گفت تصادف كرده است اما همه‌مان مي‌دانستيم خانم دكتر، استاد دانشگاه... از شوهرش كتك مي‌خورد. بالاخره طاقتم تمام شد. آن روز، دست راستش شكسته بود و تمرين مي‌كرد با همان دست چيزي بنويسد. گفتم «جدا شو فاطمه جان! مردي كه دست بزن دارد را بايد تنها گذاشت.» پرسيد «تنها؟! عزيزم را تنها بگذارم؟!» رنگش پريد، بغض كرد و اشك‌ها كه شلوغ كردند از شوهرش گفت كه تخريبچي سال‌هاي جنگ بود و حالا جانباز اعصاب و روان. مرد، عاشق فاطمه بود اما هر بار موجي مي‌شد....

چند بار اول، جانباز قصه ما، خودش هم باور كرده بود كه همسرش، زمين خورده يا تصادف كرده است و حتي سرزنشش كرده بود كه چرا حواس پرتي مي‌كند «مي‌داني چقدر دوستت دارم فاطمه؟ مي‌داني؟»

اما بعدتر فهميده بود آن كبودي‌ها و زخم‌ها و شكستگي‌ها، كار خودش است. فهميده بود وقتي از خود بي‌خود مي‌شود، وقتي موج مي‌آيد و او را مثل صدفي كوچك از ساحل مي‌كند و با خود مي‌برد، جنگ در دنيايش باز آغاز مي‌شود و آن وقت، همه دشمن مي‌شوند؛ فاطمه، مثل مهي رقيق ناپديد مي‌شود؛ خانه مي‌شود خط مقدم و او جان دادن تك تك رفقايش را مي‌بيند و بعد مثل ماهي افتاده بر خاك، دست و پا مي‌زند، فرياد مي‌كشد و ميان آن بي‌خودي‌ها، فاطمه‌اش كتك مي‌خورد و ترسيده و گريان، به آسايشگاه جانبازان اعصاب و روان زنگ مي‌زند تا بيايند مونسش را آرام كنند و اگر لازم است ببرندش تا اتاق «فيكس» آسايشگاه كه خداي ناكرده به خودش صدمه‌اي نزند.

مرد از خودش متنفر شده بود، هر بار اصرار مي‌كرد در آسايشگاه بماند، مي‌گفت مي‌داند نگهداري بيمار اعصاب و روان در خانه چقدر سخت است، مي‌گفت نمي‌خواهد بيش از اين شرمنده فاطمه‌اش شود، مي‌گفت از خودش خجالت مي‌كشد اما فاطمه نمي‌گذاشت، به همه التماس مي‌كرد شوهرش را راضي كنند به خانه برگردد. مي‌گفت «بدون شوهرم نمي‌روم»، مي‌گفت «آن طفلك كه نمي‌خواست بزند... خودم بي‌دقتي كردم...» مي‌گفتند «نمي‌خواهد با شما حرف بزند.» مي‌گفتند «نمي‌خواهد ببيندتان...» و او هر بار آنقدر ضجه مي‌زد، آنقدر التماس مي‌كرد، آنقدر اشك مي‌ريخت كه مرد ناچار مي‌شد به خانه بيايد. فاطمه رو كرد به من، گريه‌اش تمام شده بود مثل خاطره‌هايش، گفت «مي‌خواهم باور كنم بي‌حواسي كرده‌ام، زمين خورده‌ام يا تصادف كرده‌ام اما بدون او، نمي‌توانم زندگي كنم... مي‌فهمي؟» سر تكان دادم كه «نه» خواستم بگويم «وقتي خودش اصرار دارد در آسايشگاه بماند؛ چرا اين همه التماسش مي‌كني برگردد؟» حرفم را از چشم‌هايم خواند. بلند شد كه برود سركلاس. گفت «بايد عاشق باشي تا بفهمي... بايد... عاشق... باشي...»

جام جم / مريم يوشي‌زاده

تقویم جالب

این روزها آن قدر دچار روزمرگی‌های زندگی شده‌ایم که یادمان رفته چطور باید زندگی کرد و کارمان از رساندن روز به شب و شب به روز فراتر نمی رود. خب شاید این تقویم رومیزی تلنگری باشد. می‌توانیم هر شب یکی از روزهای آن را جدا کنیم و آتش بزنیم تا یادمان بماند چگونه وقتمان را می‌سوزانیم!



این روزها آن قدر دچار روزمرگی‌های زندگی شده‌ایم که یادمان رفته چطور باید زندگی کرد و کارمان از رساندن روز به شب و شب به روز فراتر نمی رود. خب شاید این تقویم رومیزی تلنگری باشد. می‌توانیم هر شب یکی از روزهای آن را جدا کنیم و آتش بزنیم تا یادمان بماند چگونه وقتمان را می‌سوزانیم!





این تقویم رومیزی منحصر به فرد توسط طراح اکراینی «یورک گوتسولاک» طراحی و ساخته شده است. برگه‌های تشکیل دهنده ی روزها در این تقویم هر کدام یک چوب کبریت واقعی با قابلیت اشتعال هستند. هر صفحه ی این تقویم نشان دهنده ی یک ماه است و در ظاهر همانند یک شانه ی چوب کبریتی است که هر دندانه‌اش نشان گر یک روز است.

منبع : ایران سان

... بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید

در جریان دیدار سرزده مقام معظم رهبری از خانواده شهید شهاب خالصی و غلامرضا دستم‌بویه در کرمانشاه خانواده شهید خالصی از آقا می‌‌خواهند تفألی به حافظ بزنند که ایشان با محبت این خواسته را اجابت کرده و دیوان شیخ شیرین کلام را می‌گشایند که چنین غزلی‌سرایی کرده بود:

بیا که رایت منصور پادشاه رسید
نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید

جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت
کمال عدل به فریاد دادخواه رسید

سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد
جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسید

ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن
قوافل دل و دانش که مرد راه رسید

عزیز مصر به رغم برادران غیور
ز قعر چاه بر آمد به اوج ماه رسید

کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید

صبا بگو که چه‌ها بر سرم درین غم عشق
ز آتش دل سوزان و دود آه رسید

ز شوق روی تو شاها، بدین اسیر فراق
همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید

مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نیمه شب و درس صبحگاه رسید

خلیجی تا ابد فارس...

در بیان عظمت نام تاریخی خلیج فارس همین بس که استفاده از این نام قدمتی بیش از 2500 سال دارد و از آن موقع به بعد نیز در اکثر کتابها، اطلس‌های جغرافیایی، نقشه‌ها، سنگ نبشته‌ها، نامه‌های تاریخی و کلیه اسناد معتبری که در سراسر جهان مشاهده می‌شود از نام تاریخی خلیج فارس و یا در زبان‌های مختلف دنیا از نام های مترادف آن نظیر سینوس پرسیکوس، بحر الفارسی، الخلیج الفارسی، دریای پارس و ...  استفاده شده است.

ایران
قدیمی‌ترین نام کشورهای حوزه خلیج فارس به دلیل قدمت و کاربرد و نفوذ سابقه فرهنگی، جغرافیایی و سیاسی و استمرار و ثبات و وضوح معنی در بین کشورهای حوزه خلیج فارس نام ایران می‌باشد و حتی در بین نام کشورهای جهان نیز به دلیل بهره‌مندی از سابقه و تمدن چند هزار ساله می‌توان از ایران به عنوان یکی از قدیمی‌ترین نام کشورهای جهان نام برد.

ویل دورانت در فصل هفتم کتاب تاریخ تمدن (عصر ایمان) در معرفی ایرانیان و نام ایران چنین می‌گوید: ایران قرن سوم وسیع‌تر از ایران امروز بود چنانکه از نام آن بر می آید سرزمین آریایی‌ها بوده است و افغانستان، بلوچستان، سغد، بلخ و عراق را نیز در برداشت.

متن کامل مقاله در ادامه مطلب

ادامه نوشته

گل امید

هوا هوای بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشیم و جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب
فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خاک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب

فریدون مشیری

پاراچنار جگرگوشه شیعه

 

خلاصه‌ای از سخنرانی سهیل کریمی در مورد وضعیت کنونی مقاومت اسلامی و انقلابیون «پاراچنار»

........

اصلا زمانی نیست که صدای خمپاره و انفجار آن جا شنیده نشود. بیش از ۱۳۰۰ نفر در سه سال گذشته در مناطق گوناگون کُرام ایجنسی شهید شده اند. و در سه چهار سال اخیر به خاطر بیماری و نبودن درمانگاه و… ۱۵۰۰ نفر زن و کودک از بین رفته اند. در هر کوچه دو سه شهید را به صورت پراکنده دفن کرده اند. بر سر مزار شهدا هم یا پرچم جمهوری اسلامی نصب است، یا پرچم قرمز رنگ یا حسین. در کم‌تر مغازه‌ای که عکس امام و آقا نباشد. عموما ولایتمدار و علاقه مند به جمهوری اسلامی هستند. یک عده آن جا هستند که مدام در مورد مسائل داخل ایران درباره پاراچنار سمپاشی می کنند. اما عموم مردم شدیدا به ولایت فقیه و حضرت آقا اعتقاد دارند. مردم آن جا می گویند ما ۴۰۰، ۵۰۰ سال است این جاییم اما حاضریم ما را ببرند ایران، اهل سنت ایران را بیاورند این جا که دعوا خاتمه پیدا کند. ما چیز زیادی هم نمی خواهیم حاضریم کارگری کنیم.

همه چیز از شهید عارف حسینی نشئت می گیرد
علامه‌ی شهید، در ابتدای انقلاب و در حمایت از حرکت انقلابی امام رحمة‌الله و به پشتیبانی از انقلاب اسلامی ایران، راه‌پیمایی چند هزار نفری به مسافت دویست کیلومتر از «پاراچنار» تا «پیشاور» را تدارک دید و در پیشاور، ضمن تشکیل یک اجتماع عظیم، به دفاع از انقلاب اسلامی و ره‌بری امام خمینی رحمة‌الله پرداخت که این تجمع عظیم و اجتماع بزرگ مسلمین که در نوع خود در تاریخ پاکستان بی‌نظیر بود، باعث جلب توجه مردم پاکستان به انقلاب اسلامی ایران گردید.

 «غزلی تقدیم به شیعیان بی گناه پاراچنار»
لقمه ای از دهان مان کم شد، خون دل خورده بعد جان دادیم
لقمه ای در دهان تو سم شد، ز تاسف سری تکان دادیم
گریه کردی ؛ فرات طغیان کرد، چشم حق از دو چشم تو بارید
جامه زر خریدمان تر شد، فحش تحویل آسمان دادیم!
روی کردی به آسمان با اشک، تا امیدت به حضرت ماه است
خیره هستیم بر سفیر امید، ماهواره به هم نشان دادیم!
می بُرند اشقیای کرب و بلا، به جنون پا و دست و سرها را
دل امان نامه را چو امضا کرد، از تو بر عالمی امان دادیم
می کشی از نهان دل گاهی، ناله ای نه ، غریو نه، آهی
ما نداریم از برای تو وقت، گوشمان را به بلبلان دادیم
نکند قلبمان خطر بکند، شایدم جیب مان ضرر بکند
در شعار و نه در عمل، گوییم، دستمان را به شیعیان دادیم
مردن تو به ما چه مربوط است؟، زنده ها بی اهمیت هستند
هر زمان وقت مرگ تو برسد، در غم و غصه تو جان دادیم!

شعری از پیمان طالبی
 
متن کامل مصاحبه را در ادامه مطلب بخوانید
ادامه نوشته

قهرمان من

وقتی نیروهای صدام حسین به خانه فرنگیس حیدرپور یورش می‌برند او هنوز جوان بوده و چین و چروک میانسالی بر چهره‌ نداشته است. در سفری به کرمانشاه تندیس او که تبر به دست دارد توجه مهدی منعم تصویربردار و عکاس دوران جنگ را جلب می کند و سراغ محل زندگی‌اش را می‌گیرد...
نوشته‌ مهدی منعم را بخوانید:

یک : برادرش در جبهه تاجیک نزدیک قصر شیرین و 8 تن دیگر از اقوامش در یک جیپ شهباز به شهادت رسیده‌اند. مراسم خاکسپاری تا هشت شب طول می‌کشد.فرنگیس به همراه پدر پیرش به خانه برمی‌گردد. عراقی‌ها وارد روستای " اوازین" شده اند. او متوجه صحبت‌های دو نفر که به عربی حرف می زنند می شود.تنها وسیله دفاعی خانه ٬ یک تبر است.
زن جوان با تبر به عراقی‌ها حمله می کند٬ یک نفر را در جا می کشد.نفر دوم را زخمی می کند و با همه تجهیزاتش به اسارت می‌گیرد.

Photo: Mehdi Monem عکس: مهدی منعمدو- تندیسی از یک زن تبر بدست درکرمانشاه نظرم را جلب می کند.به اتفاق علی قهرمانی جانباز٧٠ ٪ ودوستی دیگر راهی روستای ِ صاحب ِ تندیس " فرنگیس حیدر پور" می شویم. سراغ خانه‌اش را می‌گیریم. با خوشرویی که صفت مردم خوب ِ کرد است ما را می‌پذیرد.

دیوار٬ مزین به لوح‌های افتخار است! چندتایی عکس می‌گیرم و به درد دل‌هایش گوش می کنم .
با مرگ شوهر٬ تامین مخارج زندگی خانواده پنج نفره بر عهده اوست که حالا دیگر جوان نیست و 45 سال سن دارد.
بنیاد شهید ماهی سی هزار تومان به او می دهد! پسر جوانش بیکار است . شرایط دشوار زندگی ودرآمد نا کافی حتی منجر به قطع تلفن خانه به ‌دلیل بدهی به مخابرات شده است . او سخت از شرایط زندگی خود گله مند است.

اشاره‌ای به لوح‌های بر دیوار می کند و می گوید این قاب‌ها چه مشکلی اززندگی من حل می‌کند؟ به او می گویم در شهر کرمانشاه مجسمه ای از تو درست کرده اند و مردم در کنارش عکس یادگاری می گیرند. می‌خندد و به شوخی می‌گوید کاش پو ل درست کردن آن مجسمه را می‌دادند تا گرفتاری‌های زندگی ام را برطرف کنم !

آستین پسر کوچکش را بالا میزند و خراش بسیار بزرگی را نشان میدهد که حکایت از بیماری داخلی آن پسر دارد. با جشمانی اشک آلود به گوشه حیاط خانه میرود و دستی بر یکی از سه گوساله ای که آنجا بسته می‌کشد. می گوید این سه گوساله تنها منبع کسب درآمد برای گذران زندگی منند. البته ماهی سی هزار تومان هم بنیاد شهید می‌دهد.

فرنگیس علاوه بر کلامش با نگاه آبرومندانه اما یاری خواهانه اش امید داشت که بتوانیم کاری برایش بکنیم .
به قصد شهر از خانه اش خارج می‌شویم . تا کیلومترها دورتر برق نگاه امیدوارانه او راتجسم می‌کنم. در شهر بار دیگر از کنار تندیس فرنگیس عبور می‌کنیم . با خود می گویم ای کاش می‌شد از مقابل سختی ها و مشقت‌های این زن نمونه و تاریخ ساز به راحتی عبور نکنیم !؟

شیرزنی که رهبر انقلاب از او تقدیر کرد

فرنگیس حیدرپور روستایی ایرانی ساکن منطق گیلانغرب و از قهرمانان غیرنظامی جنگ ایران و عراق است. فرنگیس حیدرپور متولد سال ۱۳۴۱ در روستای اوازین گیلانغرب است. او در حمله نظامیان عراقی به روستای محل سکونتش با رشادت و شجاعت خود حماسه ای را آفرید که بر اثر آن به شیرزن ایران شهرت یافت[۱]. در سال ۱۳۵۹ پس از حمله عراق به روستای اوازین مردم به دره های اطراف فرار می کنند. حیدرپور که در آن زمان هیجده سال داشت شب هنگام همراه برادر و پدرش جهت تهیه غذا به روستا باز می‌گردند و در پی برخورد با دو سرباز عراقی با یک تبر با آنها درگیر شده، یکی را کشته و دیگری را اسیر می‌کند.

پس از جنگ مجسمه ای از او در یکی از پارک شیرین کرمانشاه ساخته می‌شود. علی رغم تقدیرهایی که از او شده حیدرپور پس از مرگ شوهر و در دهه چهارم زندگی خود زندگی فقیرانه ای را دنبال می‌کند.

دانشنامه ویکی پدیا

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون

 چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتیم در اندازد میان قلزم پر خون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم بر آرد سر، خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی پایان شود بی‌آب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد، که چون غرق است در بی‌چون
چه‌دانمهای بسیار است، لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان‌بندی در آن دریا کفی افیون

 

مولانا

امتحان بزرگ

چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند يك هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر ديگر حسابي به خوشگذراني پرداختند. اما وقتي به شهر خود برگشتند متوجه شدند كه در مورد تاريخ امتحان اشتباه كرده اند و به جاي سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراين تصميم گرفتند استاد خود را پيدا كنند و علت جا ماندن از امتحان را براي او توضيح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر ديگري رفته بوديم كه در راه برگشت لاستيك خودرومان پنچر شد و از آنجايي كه زاپاس نداشتيم تا مدت زمان طولاني نتوانستيم كسي را گير بياوريم و از او كمك بگيريم، به همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه رسيديم.».....استاد فكري كرد و پذيرفت كه آنها روز بعد بيايند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يك ورقه امتحاني را داد و از آنها خواست كه شروع كنند....آنها به اولين مسأله نگاه كردند كه 5 نمره داشت. سوال خيلي آسان بود و به راحتي به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتيازي پشت ورقه پاسخ بدهند كه سوال اين بود: « كدام لاستيك پنچر شده بود؟»....!!!

قهرمان من محسن

 

فاتح بازی دراز

ساكش را بست، و مقابل در ايستاد نگاهي به قامتش انداختم دلم لرزيد نمي‌خواستم بار ديگر از او جدا شوم، گفتم:«محسن جان! تو دوباره از خطر نجات يافتي من خيلي دلم شور مي‌زند اين دفعه ديگر نرو.با اين وضعيت که نمي‌تواني کربلا را آزاد کني، محسن آرام پاسخ داد:«مادرجان! ناراحت نباش، هيچ اتفاقي نخواهد افتاد. مادر ما کربلا را براي خودمان نمي‌خواهيم،‌کربلا را براي سالهاي بعد مي‌خواهيم. همسر برادرش جلو آمد، او هم نگران بود. با ناراحتي گفت: «آقا محسن مادرت راضي نيست نرو! باپدرش صحبت كردم بلكه او را راضي نمائيم، اين بار به جبهه نرود. هر دو مصرانه گفتيم. تو به علت جراحتت خيلي ناتوان شده‌اي، پوتين‌ها را پايش كرد، نگاهش را از من دزديد و گفت: «مادر هر دستوري بدهي انجام مي‌دهم اما از من نخواه كه بمانم، من عهد كرده‌ام كه تا آخرين لحظه باشم.»
فايده‌اي نداشت بايد مي‌رفت دلش جاي ديگري بود. بغضي در سينه داشت كه اينجا نمي‌شكست. با بغض و گريه گفتم :«برو مادر! خدا نگهدار...»

وصيت نامه شهید محسن وزوایی

اي امت شهيد‌پرور ايران امروز در شرايطي هستيم كه لحظه‌اي غفلت خيانت به اسلام و قرآن است. بايد با هم براي خدا تا آنجا كه جان در توان داريم كوشش كنيم. امروز تمامي مزدوران و طاغوتيان به مقابله با انقلاب عزيزاسلامي پرداخته‌اند،‌ و در رأس آن به تعبير امام، شيطان بزرگ آمريكا و در دنبال او تمامي وابستگان ديگرش. پس از خدا غافل نشويد كه پشيماني سودي ندارد، اين منافقان از خدا بي‌خبر بايد بدانند كه ملت آنها را شناخته است. شما نامردان تاريخ هستيد كه روي تمامي جباران تاريخ را از يزيد گرفته‌ تا هيتلر سفيد كرده‌ايد. ...شما امت مسلمان ايران در تاريخ جهان نمونه هستيد. شما فرزنداني تربيت نموده‌ايد كه شهادت را بالاترين سعادت خود مي‌دانند و فقط روي پشتوانه الهي حساب مي‌كنند و شكست در راه چنين حركتي مفهومي ندارد،‌ خدا را شكر مي‌كنم كه نعمت زجر كشيدن در راهش را نصيبم نمود. خدا را شكرمي‌كنم كه نعمت شركت در عمليات به منظور روشن‌كردن سرزمين‌هاي سرد و بي‌روح گشته از وجود صداميان به نور خدايي نصيبم شد و از خدا مي‌خواهم كه شهادت در راهش را نصيبم گرداند و آنگاه كه به مشيت الهي از اين دنياي فاني رفتم در زمره شهدا به حساب آيم و از خدا مي خواهم كه مرا به حال خود وا نگذارد كه بنده‌اي حقير و زبون هستم و به درگاه كسي غير از تو نمي‌توانم روي بياورم.اگر نتوانستيد جنازه‌ام را به عقبه بياوريد آن را به روي مينهاي دشمن بگذاريد تا اقلاً جنازه من کمکي به حاکميت اسلام کرده باشد. ‌انشا‌الله.
اللهم الرزقنا توفيق الشهادة في سبيلك...

26/12/1360
ساعت11شب
دزفول

 

شعر زنده یاد سيد حسن حسينی

به گونهء ماه

نامت زبانزد آسمانها بود

و پيمان برادريت

با جبل نور

چون آيه های جهاد

محكم

***

تو آن راز رشيدی

كه روزی فرات

بر لبت آورد

و ساعتی بعد

در باران متواتر پولاد

بريده بريده

افشا شدی

و باد

تو را با مشام خيمه گاه

در ميان نهاد

و انتظار در بُهت كودكانه ی حرم

طولانی شد

تو آن راز رشيدی

كه روزی فرات

بر لبت آورد

و در كنار درك تو

كوه از كمر شكست

سيد حسن حسينی

 

شعر حافظ در وصف حضرت عباس علیه السلام

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت

گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان

تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود

بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان

کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز

تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان

بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری

شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان

پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد

گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل

مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم

که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان

گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم

از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

آموزش ۵ راه سرقت از بانک!


چند روش کلی برای سرقت از بانک وجود دارد که هرکدام از آن‌ها را به اختصار توضیح می‌دهم.

*روش اول
مواد لازم:
بانک، اتومبیل تندرو همراه با کارت سوخت، انواع و اقسام اسلحه گرم و سرد (مانند:تفنگ، پاشنه‌کش، آرپیجی، گاز اشک‌آور، چاقو، تانک، ناخن‌گیر)، ماسک و یا جوراب (خوش‌بو) برای پنهان کردن چهره‌، کیسه و یا چمدان برای حمل پول‌های سرقت شده و ...
روش انجام کار:
در حالی که چهره‌ی خود را پنهان کرده‌اید، با سلاح وارد بانک می‌شوید و همه را به رگبار می‌بندید و سپس مثل احمق‌ها منتظر می‌مانید تا پلیس بیاید و شما را دستگیر کند!

* روش دوم
مواد لازم:
همان مواد لازم روش اول
روش انجام کار:
در حالی که چهره‌ی خود را پنهان کرده‌اید، با سلاح وارد بانک می‌شوید و هیچ‌کس را به رگبار نمی‌بندید و منتظر می‌مانید تا شما را به رگبار ببندند!

* روش سوم
مواد لازم:
همان مواد لازم روش اول
روش انجام کار:
درحالی که چهره‌ی خود را پنهان کرده‌اید، با سلاح وارد بانک می‌شوید و از خیر دزدی می‌گذرید و قبل از اینکه دیگران، شما را به رگبار ببندند، خودتان، خودتان را به رگبار ببندید!

* روش چهارم
مواد لازم:
همان مواد لازم روش اول
روش انجام کار:
در حالی که چهره‌ی خود را پنهان کرده‌اید، با سلاح وارد بانک می‌شوید و از بانک با موفقیت سرقت می‌کنید!

* روش پنجم
مواد لازم:
ندارد
روش انجام کار:
سعی کنید رییس بانک بشوید و سپس از بانک اختلاس کنید!

رضا احسان‌پور / وبلاگ پارک ممنوع

نعمت بزرگی به نام IT

نوشتار زیر نگاهی است متفاوت در حل بخش قابل توجهی از نابه سامانی های مالی و غیر مالی کشور که به ندرت در فضای رسانه ای مورد نقد قرار گرفته است. این نگاه در قالب اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی و انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ باز خوانی می گردد.

.....

گروهی در سال ۱۹۹۵ با عنوان Egmont Group وابسته به نهاد بین المللی Financial Intelligence Units تاسیس شده است -به عنوان مثال در کشور استرالیا به آدرس اینترنتی http://www.austrac.gov.au- که از لحاظ ساختار سازمانی متفاوت هستند ولی همگی زیر مجموعه ای از نهاد های حاکمیتی محسوب می شوند. وظیفه آن ها جمع آوری "آنلاین" مبادلات مالی از تمام فعالیت های اقتصادی و مالی کشور اعم از حراجی ها، بورس، بانک، بیمه، مالیات، بیلان شرکتها و سازمانها و بنگاه های صنعتی، توزیع کالا و خدمات، صادرات و واردات و ... می باشد که اطلاعات ۲۴ ساعته در حال آنالیز و پردازش است و موارد مشکوک با استفاده از پردازش های مرکب داده کاوی و شبکه های عصبی به صورت مکانیزه ره گیری و موارد مشکوک به مراجع قضایی معرفی می گردد.

ادامه نوشته

بچه محل های خاوری در تورنتو

محله مسکونی بریدل پث واقع در شهر (با نام قبلی) نورث یورک (North York) ، که در حال حاضر قسمتی از شهر تورنتو، واقع در انتاریو کانادا است،این محله با عمارت های میلیون دلاری خود که در ابعاد ۸ الی ۱۶ هزار متر مربع هستند شناخته می شود. بریدل پث را معمولا با نام «راسته میلیونرها» می شناسند و بهترین منطقه کانادا به لحاظ درآمد خانوار و ارزش ملک های مسکونی است. قیمت خانه در این محله بسته به مکان و بنای خانه متفاوت است، اما بسیاری از خانه ها در قیمت چند میلیون دلاری به فروش می رسند. بریدل پث در سال ۱۹۳۰ به عنوان محله کاملا متمایز بنا نهاده شد.

به نوشته هفته نامه آسمان بریدل پث به عنوان یکی از ۳ محله ثروتمند کانادا، محله ای برای بهره بردن از تزیینات لوکس زندگی برای صاحبان بناها بوده است. به لحاظ معماری، بریدل پث گستره متنوعی را در خود جای داده است که بیشتر مربوط به سبک های غالب در بین سال های ۱۹۳۰تا ۱۹۶۰ است. همچنین دراین محله خانه های لوکس با تمام امکانات وجود دارد که ابهت خاصی به این محله داده است.

خاوری با چه کسانی بچه محل است؟

بریدل پث مکان زندگی بسیاری از تجار، هنرمندان و ژورنالیست های مهم بوده است. شخصیت تلویریونی مهم کانادا موسی نایمر (Moses Znaimer) در مصاحبه هایی محل سکونت خود را بریدل پث اعلام کرده است. همچنین رابرت هرجاوک (Robert Herjavec)، بازرگان بزرگ دنیای کامپیوتر و کانارد بلک (Conard Black) ژورنالیست میلیونر و جنجالی کانادایی نیز در این محله عمارت هایی دارند. بلک که در سال ۱۹۴۴ از پدر و مادری کانادایی متولد شده است، عضو خانه اشرافیت انگلستان، مورخ، روزنامه نگار و صاحب انتشارات است که زمانی جز ۳ روزنامه نگار ثروتمند دنیا بوده است. دارایی بلک در سال ۲۰۰۷ معادل ۴۰۰ میلیون دلار تخمین زده شده است. همچنین سلین دیون (Celine Dion)، از خواننده های معروف و جهانی (خواننده ترانه معروف فیلم تایتانیک) و پرینس (تایتانیک) و پرینس (Prince)، هنرمند به نام موسیقی راک نیز در بریدل پث عمارت هایی را به نام خود ثبت کرده اند.

 هفته نامه آسمان

آقاي احمدي نژاد«رئيس مملكت» نيست تا هر طور دلش بخواهد بيت المال را خرج كند

به نقل از سایت الف :

علي اكبر صالحي وزير امورخارجه كشورمان هفته گذشته در پاسخ به سوال خبرنگاري كه پرسيد چرا آقاي رئيس‌جمهور فرزندشان را با خود در سفر كاري به نيويورك برده‌اند، پاسخ داده است:

«رئيس جمهور هر مملكتي، وقتي به سفر مي رود مرسوم است همسر رئيس جمهور وي را همراهي كند و اين چيز مرسومي است...».

آقاي علي اكبر صالحي بايد بداند ايران، «مملكت» نيست، بلكه «جمهوري» است و تازه قبل از جمهوري اسلامي هم از زمان انقلاب مشروطه (۱۲۸۵ شمسي) در اين كشور «قانون بودجه» وجود داشته و «جيب رئيس» اين كشور از «خزانه ايران» جدا شده است.

متن کامل مقاله در ادامه مطلب

ادامه نوشته

فرعون مرا مسلمان کرد !!!

هنگامی که فرانسوا میتران در سال 1981میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت، از مصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون برای برخی آزمایش‌ها و تحقیقات به فرانسه منتقل شود.

هنگامی که هواپیمای حامل بزرگترین طاغوت تاریخ در فرانسه به زمین نشست، بسیاری از مسئولین کشور فرانسه و از جمله رئیس دولت و وزرایش در فرودگاه حاضر شده و از جسد طاغوت استقبال کردند.

پس از اتمام مراسم، جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستان‌شناس به همراه بهترین جراحان و کالبدشکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.

رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه بنام پروفسور موریس بوکای بود که برخلاف سایرین که قصد ترمیم جسد را داشتند او در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود.
تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب، نتایج نهایی ظاهر شد؛ بقایای نمکی که پس از ساعتها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده‌اند. اما مسئله‌ی غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالم‌تر از سایر اجساد باقی مانده، درحالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.
پروفسور موریس بوکای در حال آماده کردن گزارش نهایی در مورد کشف جدید (مرگ فرعون بوسیله غرق شدن در دریا و مومیایی جسد او بلافاصله پس از بیرون کشیدن از دریا) بود که یکی از حضار در گوشی به یادآور شد که برای انتشار نتیجه تحقیق عجله نکند، چرا که نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است.
ولی موریس بوکای بشدت این خبر را رد کرده و آن را بعید دانست. او بر این عقیده بود که رسیدن به چنین نتیجه بزرگی ممکن نیست مگر با پیشرفت علم و با استفاده از امکانات دقیق و پیشرفته کامپیوتری. در جواب او یکی از حضار بیان کرد که قرآنی که مسلمانان به آن ایمان دارند قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن جثه‌ی او بعد از مرگ را خبر داده است.
 
حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد و از خود سوال می‌کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال 1898میلادی کشف شده است، در حالی که قرآن مسلمانان قبل از 1400 سال پیدا شده است؟ چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیچ انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئله نمیگذرد؟

موریس بوکای تمام شب به جسد مومیایی شده زل زده بود و در مورد سخن دوستش فکر می‌‌کرد که چگونه قرآن مسلمانان درمورد نجات جسد بعد از غرق سخن می‌گوید در حالی‌که کتاب مقدس آنها از غرق شدن فرعون در هنگام دنبال کردن موسی سخن میگوید اما از نجات جسد هیچ سخنی بمیان نمی‌آورد و با خود می‌گفت آیا امکان دارد این مومیایی همان فرعونی باشد که موسی را دنبال میکرد؟
و آیا ممکن است که حضرت محمد هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است؟ او در همان شب تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند.
پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر باز گرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم گرفت به کشورهای اسلامی سفر کند تا از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل نماید.
یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و این آیه را برای او تلاوت کرد:

{فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ} [یونس:92]
ما امروز پیکرت را [از آب‏] نجات می‌دهیم تا عبرت آیندگان شوى، و همانا بسیارى از مردم از آیت‏هاى ما بى‏خبرند

این آیه او را بسیار تحت تآثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: “من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم.”
موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و دهها سال در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد.
و بر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد (لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید).
حاصل تلاش سالها تحقیق این دانشمند فرانسوی کتاب “قرآن و تورات و انجیل و علم بررسی کتب مقدس در پرتو علوم جدید” بود.
 
 
 
                                                              دانلود کتاب

 


                          
 

دانلود کتاب در مورد: آخرالزمان.کابالا.فراماسونری.یهود و صهیونیزم

کتب آخرالزمان . کابالا و فراماسونری شامل :

کتب یهود و صهیونیسم

همه کتب فارسی و نوشته شده توسط استاد “خادم الامام (عج) اند

منبع : فرج ۱۲

منشور روحانیت مرزبندی میان روحانی ربانی و غیر ربانی

پیام  امام خمینی رحمه الله به روحانيون ، مراجع ، مدرسين ، طلاب و ائمه جمعه و جماعات در تاریخ 3 اسفند 1367 / 15 رجب 1409  - جلد بیست و یکم - صفحه 273 

تردیدی نیست كه حوزه‌‌‌های علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، مهم‌ترین پایگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كج‌روی‌‌ها بود‌ه‌اند. علمای بزرگ اسلام در همه‌ی عمر خود تلاش نمود‌ه‌اند تا مسایل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند....

 

 دانلود pdf متن کامل منشور روحانیت

دانلود  pdf نموداری منشور روحانیت 

متن کامل منشور روحانیت حضرت امام را در ادامه مطلب ببینید

 

ادامه نوشته