به ياد چايي شيرين كربلايي ها

...

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده

و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

......

فردا حرم پاسبان ملائك ارباب با صفا نائب الزياره تمامي دوستان هستم.

به اميد ديدار


ثبت نام....

هفتاد و دو یار باوفا را داری
خود نیز دلی به رنگ دریا داری
بنویس میان لشكرت نام مرا
اندازه‌ی یك نفر اگر جا داری
***       
در بند اسارت تو می‌آید آب
دارد به عمارت تو می‌آید آب

در هیئت اشك زائری آشفته

هر شب به زیارت تو می‌آید آب

آمنه دولت‌آبادی

همیشه و همه جا زیر دین عباسم

نماز گریه ی ما با امامت سقاست

السلام عليك يا عطشان

ابر ای ابر!

که بر تربت آن سبزترین می گذری

 آب یادت نرود...

سيد علي مير افضلي

جنس خوب و .....

باني روضه هاي شما حضرت خداست

 بال فرشته هاي سما، فرش روضه هاست

 هر شب ز خُم روضه اگر مست مي شويم

 تاثير خوب بودن انگور كربلاست

وحيد قاسمي

باید زچشم حضرت عباس روضه خواند

غفلت اگر که دامن ما را رها کند

دل دائما هوای حریم شما کند

بودن میان روضه ی تو اعتبار ماست

ما را خدا زروضه مبادا جدا کند

مالم اگر حلال بود خرج روضه است

تا مادرت به روزی ما اعتنا کند

باشد صله به مادر تو گریه بر غمت

در بین گریه فاطمه ما را دعا کند

قیمت بده به ما که نداریم ارزشی

شاید خدا که هستی ما را فدا کند

ما خلق گشته ایم شبیه شما شویم

چشمان ما به چشم شما اقتدا کند

بی غسل و بی کفن شدنم آرزو بود

ارباب ما بگو زعنایت خدا کند

باید زچشم حضرت عباس روضه خواند

شاید خدای قسمت ما کربلا کند

با دیده ای که تیر میانش نشسته است

آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند

جواد حيدري

اللهم ارزقنا كربلا...........

زان باده که در میکده عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و ...

بارالها اجلم را تو به تأخير انداز

چند روزي است دلم تنگ محرم شده است

دي شيخ با چراغ....

حتي به جرعه‌اي شده مهمانِ‌مان کنيد
زلفي نشان دهيد و پريشان‌ِمان کنيد
اين اشک‌ها به محضر دريا نمي‌رسند
اي برق‌هاي عاطفه! باران‌ِمان کنيد
«دي شيخ با چراغ» نفهميد، گِرد شهر
هي چرخ مي‌زنيد که انسان‌ِمان کنيد
درياي باده‌ايد ولي جام ما کم است
آيينه بسته‌ايد، فراوان‌ِمان کنيد
در فاطميه بود که ما سينه زن شديم
از اين در آمديم که درمانِ‌مان کنيد
از ما مسافرانِ قدم دور خود زدن،
سلمان شدن گذشت، مسلمانِ‌مان کنيد
يک نور واحديد که در چارده افق
تکرار مي‌شويد که حيران‌ِمان کنيد

صرافان

ما قوم عجم به باده عادت داريم/بر پيرمغان «علي» ارادت داريم

 فرياد زدم : علي - پناهم دادند

 اين گونه به اين ميكده راهم دادند

 با ديدن اين شوق عناياتي كرد

 لبخند علي مرا خراباتي كرد

شكرت حضرت آقا به خاطر عيدي غدير...

خيلي غافلگير شدم و حسابي شرمنده ، مثل هميشه

هرکار نکرده ای بگویی کردم

پیش تو ولی دوباره کم آوردم

چیزی عوض می شد مگر با نه ؟

می شد بگویم نه ولی آخر ، چیزی عوض می شد مگر با نه ؟

سیلی زدم بر صورتم صد بار، شاید خیالی باشد اما نه !

در چشمه چون تصویر ماه افتاد ، جوشید ، طغیان کرد و راه افتاد

مرداب ها آغوش وا کردند، جایی بجز آغوش دریا؟ نه !

افسوس دریا را نفهمیدیم ، روز مبادا را نفهمیدیم

دیدی که بعد از رفتن او شد ، هر روزمان روز مبادا! نه !؟

نامردمی ها مرد را آزرد ، تا در فضای سرد شب پژمرد ،

او بغض قیصر بودنش را خورد ، او نان قیصر بودنش را نه !

او در میان دوستان تنها ، افسوس وقتی گفتن از دریا ;

افتاده دست گوش ماهی ها ، باید خروشد اینچنین یا نه ؟

شاید زمان ما را عوض کرد ه است ، این مرد اما همچنان مرد است

این مرد نام دیگرش درد است ، چیزی که در او بود و در ما نه !

دلخسته از زندان در زندان ، از جنگ با این درد بی درمان

مرگ امد و این مرد بی پایان ، چیزی نگفت اینبار حتی نه

صبح سه شنبه هشتم آبان ، آغوش باز سید و سلمان

آغاز قیصر بود یا پایان ؟ پایان قیصر بود... اما نه !

محمد حسین نعم

ما خانه به دوشان كمي اعصاب نداريم!

به حشر، تن به جحيم افكنم نخستين گام

دل و دماغ رسن‌بازي صراطم نيست

طالب آملي

مرگ بر ....

از خدایان پر ،
وز خدا خالی‌ست ؛
قلب ما سرزمین اشغالی‌ست .

علیرضا فولادی


به اميد گذشت و ياوري و بخشش و عطايت

بار خدايا ! هركس امروز مهيا و آراسته مي گردد و ساز و برگ گرد مي آورد و آماده مي شود تا بر آفريده اي به اميد ياوري و بخشش و نيكي عطاي او ، وارد گردد ؛ من ، اي سرور من ! امروز مهيا و  آراسته گشتن و گرد آوردن ساز و برگ و آماده شدنم براي توست ، به اميد گذشت و ياوري و درخواست بخشش و عطايت.

نيايش چهل و هشتم صحيفه مباركه سجاديه عليه السلام ترجمه استاد موسوي گرمارودي

و فديناه بذبح عظيم

  باب ما جاء عن الرضا ( ع ) في تفسير قول الله عز و جل و فديناه بذبح عظيم :

حدثنا عبد الواحد بن محمد بن عبدوس النيسابوري العطار بنيسابور في شعبان سنة اثنتين و خمسين و ثلاث مائة قال حدثنا محمد بن علي بن محمد بن قتيبة النيسابوري عن الفضل بن شاذان قال سمعت الرضا ( ع ) يقول لما أمر الله تبارك و تعالى إبراهيم ( ع ) أن يذبح مكان ابنه إسماعيل الكبش الذي أنزله عليه تمنى إبراهيم ( ع ) أن يكون يذبح ابنه إسماعيل ( ع ) بيده و أنه لم يؤمر بذبح الكبش مكانه ليرجع إلى قلبه ما يرجع إلى قلب الوالد الذي يذبح أعز ولده بيده فيستحق بذلك أرفع درجات أهل الثواب على المصائب فأوحى الله عز و جل إليه يا إبراهيم من أحب خلقي إليك فقال يا رب ما خلقت خلقا هو أحب إلي من حبيبك محمد ( ص ) فأوحى الله عز و جل إليه ياإبراهيم أ فهو أحب إليك أو نفسك قال بل هو أحب إلي من نفسي قال فولده أحب إليك أوولدك قال بل ولده قال فذبح ولده ظلما على أعدائه أوجع لقلبك أو ذبح ولدك بيدك في طاعتي قال يا رب بل ذبحه على أيدي أعدائه أوجع لقلبي قال يا إبراهيم فإن طائفةتزعم أنها من أمة محمد ( ص ) ستقتل الحسين ( ع ) ابنه من بعده ظلما و عدوانا كما يذبح الكبش فيستوجبون بذلك سخطي فجزع إبراهيم ( ع ) لذلك و توجع قلبه و أقبل يبكي فأوحى الله عز و جل إليه يا إبراهيم قد فديت جزعك على ابنك إسماعيل لو ذبحته بيدك بجزعك على الحسين ( ع ) و قتله و أوجبت لك أرفع درجات أهل الثواب على المصائب فذلك قول الله عز و جل وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ و لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم .                                                                                                       عيون اخبار الرضا ج1 ص 209

... حضرت رضا عليه السلام فرمود : زماني كه خداوند متعال به ابراهيم عليه السلام امر كرد كه قوچي را  كه به سوي تو نازل كرديم به جاي پسرش اسماعيل عليه السلام قرباني نمايد ، ابراهيم درخواست كرد كه پسرش اسماعيل را با دستان خودش ذبح نمايد و همانا او امر نشده بود به ذبح گوسفندي به جاي فرزندش تا رجوع نمايد به قلبش ، قلب پدري كه عزيزترين فرزند خود را ذبح مي نمايد و به واسطه اين كار مستحق بالاترين درجات ثواب بر مصائب گردد. پس خداوند عز و جل بر او وحي كرد : اي ابراهيم چه كسي از خلق من نزد تو محبوب ترين است ؟ فرمود : كسي را نزد من محبوب تر از حبيبت محمد صلي الله و عليه و آله و سلم نيافريده اي .

خداوند فرمود : فرزند او نزد تو محبوب تر است يا فرزند خودت ؟ جواب داد : همانا فرزند او از فرزند من عزيز تر است .

خداوند فرمود : كشته شدن فرزند او بدست دشمنانش براي تو دردناك تر است يا ذبح پسرت براي اجابت امر من  به دست خودت ؟ جواب داد : خداوندا ذبح فرزند او بدست دشمنانش براي قلب من دردناك تر است .

خداوند فرمود : اي ابراهيم طائفه اي كه خود را امت محمد صلي الله و عليه و آله و سلم مي پندارند ، فرزند او حسين عليه السلام را از روي كينه مي كشند هم چنان كه سر قوچي را مي برند ، پس به واسطه اين كار مستوجب خشم من مي شوند .

قلب ابراهيم به در آمد و شروع به گريه و زاري كرد پس خداوند به او وحي كرد : اي ابراهيم ، گريه و  زاري ات بر اسماعيل به خاطر ذبح او به دست خودت را به گريه و زاري ات بر حسين عليه السلام و قتلش بخشيديم و به واسطه اين عملت بالاترين درجات ثواب بر مصائب براي تو واجب شده است و اين فرموده خداوند باري تعالي است :

و فديناه بذبح عظيم * لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم.

روز جاماندگان

من آنم كه با گستاخي دست به كار شد.

من آنم كه از بندگانت پنهان داشتم و برتو آشكار كردم.

منم كه از بندگانت هراس داشتم و خود را از تو ايمن مي پنداشتم.

منم كه از شكوه تو نترسيدم و از خشم تو نهراسيدم،

منم كه با خود جنايت ورزيدم،

و در گرو گرفتاري خويشم،

و كم شرم مي ورزم،

و آنم كه به رنجي ژرف گرفتارم؛

اشتياقم را به خودت فراتر از شوق همه مشتاقان و سپاسم را از خودت ، برتر از سپاس همه سپاسمندان، گردان.

و مرا در برابر خود ، خاكساري و در برابر آفريدگانت ، عزت بخش و چون با تو به نيايش خلوت كنم ، افتادگي و ميان بندگانت ، سربلندي ده و از كسي كه به من نياز ندارد ، بي نياز كن و مستمندي و بي نيازي ام را به خود افزون گردان!

نيايش چهل و هفتم صحيفه مباركه سجاديه عليه السلام ترجمه استاد موسوي گرمارودي

التماس دعا

کاش شعر رفتن تو را خدا نمیسرود

بسم الله الرحمن الرحیم

مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ

درگذشت عالم وارسته و دوست داشتني حضرت آقاي شيخ محمد تقي مرواريد كه به گردن تمام مردم ايلام حق دارند رو به همه هم شهريام و مردم زادگاه شون تسليت ميگم.

روحشون شاد.