زائران ضریح تنت
همین که نیزه جدا کرد تار و پود تنت را
کبوتران همه خواندند شعر پر زدنت را
کمند و نیزه و شمشیر تا دخیل ببندند
نشانه رفته ز هر چارسو، ضریح تنت را
چنان به سینه ات از زخم ها شکوفه شکوفید
که دجله غرق تماشاست باغ پیرهنت را
دهان خشک تو جایی برای آب ندارد
به نام و یاد خدا پر نموده ای دهنت را
تو سیّدالشّهدایی، تویی که خون خدایی
خدا ز شاهرگ خویش دوخته کفنت را
کبوتران همه خواندند شعر پر زدنت را
کمند و نیزه و شمشیر تا دخیل ببندند
نشانه رفته ز هر چارسو، ضریح تنت را
چنان به سینه ات از زخم ها شکوفه شکوفید
که دجله غرق تماشاست باغ پیرهنت را
دهان خشک تو جایی برای آب ندارد
به نام و یاد خدا پر نموده ای دهنت را
تو سیّدالشّهدایی، تویی که خون خدایی
خدا ز شاهرگ خویش دوخته کفنت را
عليرضا بديع
+ نوشته شده در یکشنبه پنجم آذر ۱۳۹۱ ساعت 9:51 توسط مصطفی
|